نماهنگ قرائت سوره مبارکه تین- العفاسی

خواندن سوره به عنوان مهم‌ترین شیوه مواجه کردن بچه‌ها با سوره مبارکه، حتی اگر زمان زیادی را به خود اختصاص ندهد، اصلی‌ترین برنامه فهم قرآن است. برای اینکه دانش‌آموزان، از خواندن و شنیدن سوره لذت ببرند می‌توانیم از روش‌های متنوع خواندن سوره بهره ببریم. یکی از روش‌هایی که می‌تواند برای دانش‌آموزان جذاب باشد، پخش نماهنگ‌های […]

«پیشنهادی برای شروع، انجیر خُورون»

با برگ‌های انجیر و انجیرهای آویزان شده با نخ یا میزی تزیین شده که بر روی آن انجیر و فرآورده‌های آن است، کلاس را از قبل برای تدریس سوره تین آماده می‌کنیم. با یک سبد انجیر وارد کلاس می‌شویم. پس از سلام و احوالپرسی و گفتن معمایی درباره نام سوره تین، کلیپی از صوت زیبای […]

شعر «قوانین دین ما»

دین راه صحیح زندگی و نحوه‌ی سازگاری، ماندگاری و خاصیت‌دار شدن را به ما می‌آموزد. شعر زیر به این موضوع اشاره دارد. دین اسلام آمد              و نشان داد به ماروش خوب و درست      راه خوشبختی را همه در احکام است      راه زیبا دیدنراه گفتار نیک  […]

داستان «یک نفر گرمایی»

رسول یقه‌ لباسش را جلو کشید. توی پیراهنش فوت کرد. رضا گفت: «داداش جان، باید طوفان به پا کنی تا خنک شوی.» پدربزرگ خندید. گفت: «هوا که خوب است. باد بزن بدهم؟» رسول موهای حالت‌دارِمشکی‌اش را زیر شیر آبِ حیاط گرفت. پدربزرگ کُتش را پوشید. گفت: «حالا خوب است لاغری باباجان، وگرنه تکلیف چه بود؟» […]

شعار

1. رمز موفقیت تلاش و سازگاریحرف سوره‌ی تینهرمز موفقیت همینه و همینه 2. همیشه ماندگاره هر کی خدا رو دارههمیشه ماندگاره 3. مقاومت بنویس اینو تو صد ورقمقاومت به راه حق 4. سوره تین می‌خونم سوره‌ی تین می‌خونمتو راه دین می‌مونم 5. قوی و موندگارم قویّ و موندگارمچون که خدا رو دارم 6. مقاومت شیرینه […]

داستان «تعطیلات بهاری»

اسم من راحیل است. من همراه پدر و مادرم در شهر زیبای اهواز زندگی می‌کنم .ما امسال تصمیم گرفته‌ایم برای تعطیلات بهاری به استان کردستان سفر کنیم و من از این بابت بسیار خوشحال هستم؛ به همین خاطر شروع کردم به جمع کردن وسایلم تا برای سفر آماده باشم .به سراغ چمدانم رفتم، لباس و […]

داستان «سفر به زابل»

توی بهارخواب طبقه دوم نشسته بودم و به دوستان خوبم فکر می‌کردم و غصه می‌خوردم. از این‌که به خاطر شغل پدرم به زابل آمده بودیم ناراحت بودم. عادت کردن به شرایط جدید و پیدا کردن دوستان تازه، برایم خیلی سخت بود. اما خواهر بزرگم؛ حلما خیلی خوشحال بود، چون دوست داشت با شهرهای مختلف آشنا […]

داستان «جلسه‌ مهم»

زنگ تفریح خورد. جعفر، اکبر و محمد بدو بدو توی حیاط رفتند. جعفر نفس‌زنان گفت: «چرا می‌دویم؟ الان زنگ را زدند.» اکبر کنار دیوار ایستاد. دستش را روی زانویش گذاشت. نفس نفس زد. گفت: «راست… می‌گوید. مگر… سگِ… مش غلام‌حسین… دنبال‌مان کرده؟» محمد خندید و همان‌جا نشست. گفت: «به من چه؟ شما دویدید من هم […]

شعر «صد آفرین»

این شعر به اقلیم‌های مختلف کشور خوبمان ایران اشاره دارد. سازگاری با اقلیم‌های مختلف، یکی از موضوعات این سوره است. هوای شرجیِ ساحل نسیم و قایق و دریا                دوباره مخملِ شالی دوباره جنگل زیبابیا کمی تو به پایین، درست مرکز ایران                […]