نیازهای من

دوست دارم من که باشم در فضای خوب خانه، با غذایی خوب و تازه، خواب آرام شبانه دوست دارم که بمانم در کنار لطف بابا زیر سایه،زیر چترش تا همیشه، خوب و زیبا دوست می دارم بمانم در پناه مهر مادر تا بیاموزم محبت ذرّه ذرّه هر چه بهتر خوب میدانم که آن دو هدیه […]

جشن تکلیف

دوست دارم من که باشم در فضای خوب خانه، با غذایی خوب و تازه، خواب آرام شبانه دوست دارم که بمانم در کنار لطف بابا زیر سایه،زیر چترش تا همیشه، خوب و زیبا دوست می دارم بمانم در پناه مهر مادر تا بیاموزم محبت ذرّه ذرّه هر چه بهتر خوب میدانم که آن دو هدیه […]

لذت دانایی

سوالات زیادی همیشه در سرِ ماست کتاب و فکر و پرسش جوابِ هر معماست به دنبالِ حقیقت برو تا می‌توانی چه شیرین و چه خوب است بخوانی و بدانی جهان مثل کلاس است تو شاگردِ کلاسی اگر دقت کنی خوب خدا را می‌شناسی شاعر: عفت زينلي

داستان سوره

امروز حین بازی وقتی که می دویدم حرف دل خودم را در سوره ای شنیدم من دفتر دلم را آن لحظه باز کردم یعنی که با خدایم راز و نیاز کردم گفتم به او چه خوب است خورشید آفریدی یا در سیاهی شب مهتاب را کشیدی در روشنایی روز سرگرم درس و کاریم بعدش به […]

بهترین صاحب دنیا

مامان جیکو دنبال غذا می‌گشت. چون جوجه‌هایش گرسنه بودند. اما هرچقدر گشت چیزی پیدا نکرد. کم‌کم داشت غروب می‌شد. چشمش به مزرعه‌ای افتاد که کمی از لانه‌اش دور بود. خودش را به آنجا رساند و روی شاخه نهالی نشست. گوساله کوچکی مشغول جست و خیز و شادی بود. مامان جیکو با خودش فکر کرد حتماً […]

خواب ناقلا

اسم من سینا است. قبلاً وقتی هوا تاریک می‌شد و شب از راه می‌رسید من دلم می‌گرفت؛ چون دوست نداشتم بخوابم. یک شب ساعت یازده با بلند شدن صدای آژیر ماشین پلیسم، صدای مامان هم بلند شد. مامان ‌پرسید: سینا هنوز نخوابیده‌ای؟… داشتم با خودم می‌گفتم: واقعا خواب به چه دردی می‌خورد فقط کارهای آدم […]

راستی عجیب یعنی چه؟

من مامان علی هستم. یک شب رفتم کنار پسرم دراز کشیدم تا خوابش ببرد. ماه از پشت پنجره اتاق به ما چشمک می‌زد. علی گفت: مامان وقتی ماه را می‌بینم احساس می‌کنم دو تا چشم دارد نگاهم می‌کند! به نظرت عجیب نیست؟! بعد یک لحظه فکر کرد و دوباره گفت: اصلا عجیب یعنی چه؟ گفتم: […]

فضای بازی

با شروع اولین روز تعطیلی تابستان، محسن دیگر باید در خانه می‌ماند؛ ساعاتی را که بیدار بود یا تلویریون تماشا میکرد؛ یا نقاشی می‌کشید و یا توپ بازی ‌و گاهی هم به تنهایی تمرین کاراته میکرد؛ ورزشی که دوستش داشت و تابستان پارسال دوره‌اش را دیده بود. محسن وقتهایی را که با توپ بازی میکرد، […]