حیوان مثال زدنی

کلیپی از تصاویر متنوع مربوط به شتر در سنین مختلف، محل زندگی و بیان ویژگی‌­های خلقت این حیوان را به زبان کودکانه تهیه می‌­کنیم. حین مشاهده­ تصاویر توسط دانش‌آموزان، درباره­ ویژگی‌­های این حیوان مثال‌زدنی توضیحاتی می‌­دهیم. سپس از دانش‌­آموزان می‌­خواهیم با توجه به آنچه شنیده و دیده‌­­اند، نکاتی که در مورد خلقت شتر دریافت کرده­‌اند […]

کاردستی «لانه مورچه‌ها»

از دانش‌­آموزان می­‌خواهیم تا با کمک گرفتن از کتب علمی درباره­ زندگی مورچه‌­ها تحقیق کنند. پس از پخش کلیپ درباره­ ساخت لانه­ توسط مورچه‌­ها، با همراهی آنها در یک ظرف شیشه­‌ای مانند آکواریوم، لانه­ مورچه‌­ها را درست می‌­کنیم. در حین ساخت لانه، درباره ویژگی‌­های این موجود زنده و فواید آن گفتگو می­‌کنیم.

تفکر و ترسیم

دانش­‌آموزان را به حیاط مدرسه می­‌بریم. از آنها می‌­خواهیم با تمرکز و توجه، پدیده­‌های اطراف خود را مشاهده کنند. سپس یکی از آنها را انتخاب می‌کنیم و از او می‌خواهیم که سعی کند با جزئیات تمام، نقاشی آن را بکشد. نقاشی‌­ها را به دیوار کلاس نصب می­‌کنیم. در طول مدت وقوف روی سوره مبارکه غاشیه […]

تقویت تفکر با ایجاد سوال

سوره مبارکه غاشیه دانش‌­آموزان را عاقبت‌­نگر می‌کند. از دانش­‌آموزان می‌­خواهیم هر کدام موضوعی از پدیده‌­ها را انتخاب کنند، درباره آن تحقیق کرده و در کلاس ارائه دهند. این کار توان عاقبت‌نگری و تفکر را در آنها فعال می‌نماید. موضوع ارائه می‌­تواند درباره­ برخی از پدیده‌­هایی که دانش­‌آموزان آنها را دیده‌­اند، مانند: آسمان و اجزای آن، […]

داستان «آدم قوی و سالم»

یکی از روزهای گرم تابستان است؛ امروز بیشتر از روزهای قبل احساس تشنگی می­‌کنم؛ ولی وقتی شب­‌ها با خانواده‌­ام سر سفره افطار می‌­نشینم و دسته‌­جمعی دعا می‌کنیم، حالم خوب می‌شود. به قول بابا روزه برای همه ما تمرین است. تمرین یکی از مهم‌ترین تکلیف‌های زندگی آدم‌های خوب. یکی دو ساعت مانده افطار شود؛ یعنی امروز […]

داستان «کوهی با قلب جهان»

علی جزوه‌ تحقیقات را از کیفش در آورد. آن را جلویش گرفت و خواند: «تحقیق راجع به کوه، کلاس چهارم الف» جزوه را ورق زد. زیر لب گفت: «کوه، این‌ همه مطلب داشت و من نمی‌دانستم.» یک صفحه را نگاه کرد. گفت: «اوه… چقدر معدن و امکانات توی کوه است.» مامان ظرف میوه را کنار […]

داستان «شتر خوب محمدجواد»

محمدجواد و خانواده‌اش به تازگی به روستا آمده بودند. او یک بچه شتر زیبا داشت. بچه‌­های روستا برای دیدن شتر محمدجواد به خانه او آمدند. بچه‌­ها از محمدجواد پرسیدند: «چرا اینقدر شترت را دوست داری؟» محمدجواد گفت: «ما قبلاً توی چادرهایی که در صحرا داشتیم زندگی می‌کردیم. پدرم شترهای زیادی داشت و یکی از بچه […]

داستان «شتر و کرم ضد آفتاب»

پیمان شیشه‌ ماشین را پایین کشید. سرش را از پنجره بیرون برد. بلند گفت: «هِی، هِی… وا…ی عجب پاهایی دارد.» بنفشه با صدای پیمان چشمش را باز کرد. خمیازه کشید و گفت: «رسیدیم؟» بابا از توی آینه به بنفشه نگاه کرد. گفت: «به‌به! بالاخره بیدار شدی عزیزم؟ نه هنوز نرسیدیم.» پیمان به بنفشه نگاه کرد. […]

شعر «آیه‌های غاشیه»

                                                                                                              […]

شعر «صفر یا صد؟»

                                                                                                              […]