داستان «ما می‌توانیم»

به نام خدا آقای داورزنی، معاون پرورشی مدرسه‌مان فرم‌هایی می‌آورند توی کلاس و بین بچه‌ها پخش می‌کنند و می‌گویند: «بچه‌ها، این فرم‌ها، فرم استعدادیابی و کشف توانمندی‌‌های شماست. می‌خواهیم از این به بعد روی توان‌های مختلف کلاس ششمی‌ها بیشتر حساب کنیم.» با هیجان شروع می‌کنیم به صحبت کردن و سر و صدایمان کل کلاس را […]

داستان «ماشین‌های مسابقه»

به نام خدا رضا ماشین­‌های اسباب‌­بازی­اش را کنار هم گذاشت. سه تا ماشین که هر کدام یک نقصی داشت؛ یکی چرخش شکسته بود؛ یکی کنترلش کار نمی‌کرد؛ ماشین دیگر هم حسابی خراب بود و اصلاً از جایش تکان نمی‌خورد. رضا زیر لب گفت: «این طوری نمی‌شود، باید خودم دست به کار شوم و تعمیرشان کنم.» […]

شعر «عاشقان ظهور»

به نام خدا یاد احمد به خیر، یادت هست؟           در حوالی نیمه شعبان؛داشت تقسیم کار را می‌­گفت              در همین جمع خوب کوچکمان: «ریسه‌­ها کار مصطفی باشد،               نور مثل همیشه با حسن است،مرتضی هم که شاعر خوبی‌­ست،        […]

شعر «به رسم گل‌ها»

به نام خدا رفته‌­ام سمت باغ قرآن تا                 حس کنم لطف بیکرانش رامی‌­نشاند به روح و جان من             عمق آیات جاودانش را مثل یک غنچه ضعیفم که               آرزوی عبور می‌­کردمباز از ترس گل ­شدن در دل    […]

شعر «سبقت»

به نام خدا من در نوشتن کُند هستم        این ضعف خود را می‌­شناسمدر درس املا و نگارش              از آخرین‌­های کلاسم در درس‌­های دیگر امّا               خوبم، حواسم جمع جمع استگفته معلم: «چاره­‌ی توست:     تقویّت ماهیچه‌­ی دست» نقاشی و بازیِّ با […]

شعر «لابلای پندها»

به نام خدا من فکر می­‌کردم خودم       عاقل­‌تر از بابا شدمدانا شبیه مادرم،                یا بهتر از آن­ها شدم! از پند و اندرز پدر                بسیار غمگین می‌­شدممادر اگر می­‌گفت: «نه»       اخمو و بدبین می‌­شدم بر منبرش اندرز گفت      […]

شعر «همّت من»

به نام خدا بادبادک ساختم                    به! چه زیبا و قشنگگوشواره­‌های آن                    بود هر یک رنگ‌­رنگ  بردم آن را شادمان                در حیاط خانه‌­مان باد می‌­آمد، نرفت              […]

شعر «استعدادهای مختلف»

به نام خدا خواهرم می‌بافد           باغ گل بر قالیبلبلی می‌خواند             با صدای عالی دایی‌ام، یارِ قلم،           هنرش خطاطی استمادرم می‌دوزد،             شغل او خیاطی است هر کسی در کاری          ماهر است و استادتوی کار […]

شعار

1. با هم که باشیم هیچ کسی ناتوان نیست ما همه در تلاشیم با این توان می‌تونیم یار بقیه باشیم 2. با سعی و با تلاشم اگر که یک کاری رو من خوب بلد نباشم اون کارو یاد می‌گیرم با سعی و با تلاشم 3. برای بهترین­ها حتی اگر که دارم من یک توان بالا […]

آموزشگاه توانمندان

با توجه به اهداف سوره مبارکه عبس از دانش‌­آموزان می‌­خواهیم هر کس با به کار گرفتن توان‌­های خود، در انجام یک کار عملی مهارت لازم را پیدا کرده و برای آموزش آن در «آموزشگاه توانمندان» با هدف به اشتراک گذاشتن توان­‌هایش، آماده شود. توان‌­هایی از قبیل ساخت کلیپ، کشیدن چهره، گل­‌ها یا حیوانات، بافت مو […]