شعر مولای مهربانی

نامهربان و اخمو

اسمش ابولهب بود

قلبش پر از سیاهی

تاریک مثل شب بود

 

او غرقِ دشمنی بود

با حضرت محمد

با اینکه می‌توانست

بسیار خوب باشد

 

می‌شد که بذرِ ایمان

در قلب خود بکارد

مثل پیمبر از او

نور و صفا ببارد

 

امّا جدا شد از آن

مولای مهربانی

از آن رسولِ پاکی

آن ماهِ آسمانی

 

هر کس که دوست باشد

همواره با پیمبر

حالش همیشه خوب است

از هر چه خوب بهتر

شاعر: فائزه زرافشان