شعر در ارتباط با یکی از موانع تاخیر در کارها یعنی خوابهای بیموقع و غیر لازم سخن میگوید؛ البته میدانیم خواب به اندازه و به موقع برای همه ضروری است اما آنچه گاهی سبب آسیب در انجام کارهای خوب میشود، خوابهای اضافه بر میزان لازم است.
ساعتم را کوک کردم
تا دوباره هم بخوابم
ناگهان این دیدم که حالا
عهد دارم با کتابم
زود رفتم صفحه صفحه
صحبت او را شنیدم
زیر هر درسی که خواندم
با مدادم خط کشیدم
ساعتم با تیک و تاکش
آفرین میگفت تا من
چشمهایم باز باشد
موقع پرواز کردن
روزهای زندگی را
خوب شد بیدار ماندم !
خندهها را بار دیگر
روی لبهایم نشاندم
من نبايد تنبلی را
توی آغوشم بگیرم
بعد از این، درس خدا را
با دل و جان،
شاعر: مرضیه ملکیان