داستان زنگ ورزش

به نام خدا

سجاد امسال به کلاس دوم می‌رود. او به توپ بازی علاقه زیادی دارد و هر بازی را که بشود با توپ انجام داد به خوبی انجام می‌دهد ؛ مثل شوت کردن, سرویس زدن، پاس دادن، هدف گرفتن.
سال گذشته، معلم ورزش نرمش‌هایی را که همراه با توپ می‌شود انجام داد، به او و همکلاسی‌هایش یاد داده بود. حالا سجاد خیلی سریع و با مهارت می‌تواند همه آن کارها را انجام دهد.
امروز اولین روز کلاس ورزش، در سال جدید است. بچه‌های کلاس با لباس ورزشی، منتظر آقا معلم بودند. معلم از در وارد شد. نماینده بر پا گفت و همه به احترام ایشان از جا بلند شدند. معلم سلام پر انرژی و گرمی به بچه‌ها کرد و گفت:«خب می‌بینم که همه آماده و سرحال هستید. من فقط یک نکته به شما بگویم و بعد برویم توی حیاط ورزش کنیم.» بچه‌ها با خوشحالی، منتظر شدند ایشان نکته‌شان را بگوید. آقا معلم در ادامه گفت:« بچه‌ها، امسال هم بیشتر بازی‌هایی که انجام می‌دهیم با توپ است. اما ورزش امسال یک تفاوتی با ورزش‌های سال گذشته دارد، و آن این است که سال قبل نرمش‌های تک نفری با توپ انجام می‌دادیم، اما امسال ورزش‌های گروهی را با هم یاد می‌گیریم.»
سجاد اجازه گرفت و پرسید:« آقا بازی فردی با بازی گروهی چه فرقی با هم دارد؟!»
آقا معلم در جواب سجاد گفت:«سوال خوبی پرسیدی. بچه‌ها، کسی تفاوت بازی انفرادی و گروهی را می‌تواند بگوید؟»
امیرحسین دست بلند کرد و گفت:«آقا اجازه، بازی فردی یعنی تنهایی بازی می‌کنیم، اما بازی گروهی، یعنی چند نفر با هم یک تیم می‌شویم و با تیم دیگر مسابقه می‌دهیم. مثل بازی والیبال یا بسکتبال.»
آقا معلم گفت:«کاملا درست است. غیر از ورزش، کسی می‌داند دیگر چه کارهایی را می‌شود گروهی انجام داد؟!»
محمدطاها گفت:«آقا اجازه، مثلا نماز جماعت که پدرم می‌گوید ثوابش خیلی بیشتر از تنهایی خواندن نماز است.»
هادی گفت:«یا مثل گروه سرود مدرسه. که باید حواسمان باشد همه با هم شروع کنیم و اگر کسی یک کلمه را اشتباه بگوید، سرودمان خراب می‌شود.»
ابوالفضل گفت:«آقا اجازه، وقتی مهمان می‌آید خانه ما، من و برادرانم هر کاری که احتیاج است، انجام می‌دهیم و نمی‌گذاریم مادرمان خسته شود. مادرم می‌گوید، رمز موفقیت در کار گروهی است.»
آقا معلم گفت:«درست است بچه‌ها، قشنگی خیلی از کارها وقتی است که آن کار گروهی باشد و با هماهنگی انجام بشود. بعضی از ورزش‌ها هم گروهی هستند و همه‌ی اعضای تیم باید باهم هماهنگ باشند تا نتیجه‌ی خوبی بگیرند.»
سجاد گفت:«حالا متوجه منظورتان شدم آقا معلم. هفته‌ی پیش تلویزیون داشت فوتبال پخش می‌کرد. یک نفر از تیم مقابل، به دوستانش خوب پاس نمی‌داد. برای همین تیم دیگر، راحت توانست برنده شود.»
آقا معلم جواب داد:«بله همینطور است، اشتباه کسی که تکروی می‌کند، باعث می‌شود که تیمش شکست بخورد. اگر اعضای گروه با هم هماهنگ باشند، حتما در آن کار موفق خواهند شد.
آقا معلم به ساعتش نگاه کرد و گفت:«خب، حالا که فایده کار گروهی را خوب متوجه شدیم، برویم توی حیاط، تا اعضای تیم‌ها را مشخص کنیم برای بازی والیبال و ان‌شاالله ترم دوم هم بازی بسکتبال را یاد خواهیم گرفت.»
سجاد از اینکه می‌توانست با توپ، بازی گروهی والیبال را یاد بگیرد، خیلی خوشحال شد و زودتر از بچه‌ها و آقا معلم، به طرف حیاط رفت.

نویسنده: فاطمه اختردانش