شعر مورچه زرنگ

دانه‌های چاق را

می‌برد به لانه‌اش

پر شد از برنج و جو

هر کجای خانه‌اش

 

می‌کند دو نیم او

دانه‌های سفت را

آفرین به خالقش

آفرین به مورها

 

گاه روی آب‌ها

یا میان یک شکاف

یک گروه می‌شوند،

یک پل بزرگ و صاف

 

داستان مورچه

قصه‌ای قشنگ بود

گرچه کوچک و ظریف

کاری و زرنگ بود

شاعر:بتول محمدی