داستان «یک قدم برای آمدت»
به نام خدا گوشی تلفن را برمیدارم و به عمو مسعود زنگ میزنم. بعد از سلام و احوالپرسی میگویم: «عمو، قرار است برای نیمه شعبان در مدرسه جشن بگیریم. معاون پرورشی مدرسه، برگزاری جشن را به عهده کلاس ما گذاشتهاند و گفتهاند که کارها و ایدههای نو انجام بدهیم. امروز برای برنامهریزی، چند نفر از […]
داستان «انگورهای سرخ»
به نام خدا باغ انگور مشهدی یوسف درست کنار باغ پدر سبحان قرار داشت. او تنها بود و از راه فروش کشمکشهایی که از انگور باغش به دست میآمد، زندگیاش را میگذراند. یکی از روزهای اسفند ماه، پدر سبحان گفت: «میخواهم بروم خانه مشهدی یوسف؛ چند روزی است که از حالش خبر ندارم، با من […]
داستان «لبخند مادر»
[…]
داستان «پرتلاشترین مرد»
[…]
شعر «ستارهی دنبالهدار»
به نام خدا ای رود پر خروش ای شور مستدامهمراه با توام آمادهی قیام هستی تو هر زمان گرم تلاش و شوردست مرا بگیر ای نور […]
شعر «بستههای یاری»
به نام خدا در مدرسه هستند بعضی با کیف کهنه، کفش پاره یک آدم دلسوز باید باشد به فکر راه چاره گفتم به احسان و محمد […]
شعر «گامهای یاری»
به نام خدا در کارهای خوب دنیا مانند یک سرباز هستمبا بالهای آرزوها آماده پرواز هستم وقتی درخت پایداری در دین من کردهست ریشهبر […]
شعر «ای مهربانترین»
به نام خدا هیچ کس مثل حضرت مهدی اهل کار و تلاش و کوشش نیستمثل ایشان به فکر انسانها در تمام جهان خلقت کیست؟! صبح تا شب تلاششان این است […]
شعر «تلاش»
به نام خدا در ذهن فعّالم همیشه دارم سوالات فراوانگاهی سوالاتم چه سخت است گاهی سوالم […]
شعار «سوره مبارکه تکویر»
1. دست به دست باید بلند شیم از جاوقتی که مشکلی هست،تا حل کنیم مشکلوبا همدیگه دست به دست 2. با هم که باشیم تو کار دسته جمعیمنظم و یه دستیم،مهدیِ صاحب زمان عجّلاللهفرجهمنتظر تو هستیم 3. اوج انتظار هر منتظر به یادتگرم تلاش و کار است“یاری”، “گره گشایی”این اوج انتظار است 4. اهل قیامیم […]