داستان سوره مبارکه فیل

بسم الله الرحمن الرحیم

شب بیست و دوم بهمن بود. بابا هنوز از سر کار برگشته بود. ساعت 9 شب شده بود. مامان چادرش را سر کرد. علی را بغل کرد و پنجره اتاق را که رو به کوچه بود باز کرد و به محمد گفت بیا کنار پنجره الله اکبر بگو. محمد خاطرات خوشی با الله اکبر گفتن دارد. هر سال چنین شبی با بابا می رود پشت بام و الله اکبر می گوید. خیلی خوش می گذرد.

آن شب تا 6-7 دقیقه الله اکبر گفتند. کودکی از پنجره ساختمان روبرو سرش را بیرون کرد و یواشکی الله اکبری گفت و رفت. پسرکی که از سر بن بست رد می شد در جواب محمد سه بار بعد از او الله اکبر گفت و رد شد در حالی که محمد و مامان اصلا او را نمی دیدند. علی داشت گوش می کرد هر کاری کردند الله اکبر نگفت.

الله اکبر گفتن که تمام شد. محمد پرسید: برای چی الله اکبر می گوییم؟ مادر گفت: دهه فجر است. روزهایی که امام برگشته بود ایران. مردم انقلاب کردند و شاه را بیرون کردند. 22 بهمن روز پیروزی انقلاب است.

محمد دوباره پرسید: خب چرا الله اکبر می گوییم؟ الله اکبر یعنی خدا بزرگتر است. چرا این را می گوییم؟

مادر تازه متوجه منظور محمد شده بود. ادامه داد: چون آن روزها کسی فکر نمی کرد امام و مردم بتوانند ارتش نیرومند شاه را شکست بدهند. ولی توانستند چون خدا خواست. چون خدا از همه بزرگتر و قوی تر است.

محمد ادامه داد: بله تازه شاه خیلی هم ترسو بود.

بابا که آمد خانه مامان خاطره الله اکبر و سوال محمد را برایش تعریف کرد. بابا گفت اینکه خدا می تواند هر کاری را انجام دهد و هر دشمنی را هر چقدر قوی باشد شکست بدهد در سوره فیل آمده است.

مامان گفت: اتفاقا محمد اینا در درس قرآن تازه سوره فیل را خوانده اند. محمد هم بلد است از رو بخواند.

نویسنده : خانم کندی