دانش آموزان را به دو گروه تقسیم میکنیم و از آنها میخواهیم تا در رابطه با موضوع دوستیابی و نیز ارتباط با کسانی که مهارت کمتری در دوستیابی دارند نمایشنامهای آموزشی و جذاب طراحی و اجرا کنند.
این نمایشنامه میتواند از نمونههایی واقعی از زندگی معصومین اقتباس شود. برای مثال:
- سرزمین صفین بود… هنوز بین لشکر مولا علی علیهالسلام و سپاهیان معاویه، جنگ شروع نشده بود.
صحنه جنگ کمکم شکل میگرفت، سپاهیان معاویه که زودتر به محل رسیده بودند، کنار رود فرات صفآرایی کردند.
فرماندهان سپاه معاویه گفتند: «اگر اطراف رودخانه را محاصره کنیم و نگذاریم که لشکریان علی علیهالسلام به آب دسترسی پیدا کنند، از تشنگی، هلاک خواهند شد. یاران حضرت امیر علیهالسلام به نزدیکی فرات رسیدند. آن حضرت نمایندهای را فرستادند تا از دشمن بخواهد قسمتی از راه را باز نگاه دارد که سپاهیان امام علی علیهالسلام از فرات آب بردارند.
اما دشمنان گفتند: «به خدا قسم، قطرهای آب به شما نخواهیم داد! امیرالمؤمنین علیهالسلام که وضع را دشوار و دشمن را سرسخت دیدند، به لشکریان خود دستور دادند تا با حملهای شدید، آب را آزاد کنند. با اولین حمله، لشکر معاویه فرار را بر قرار ترجیح داد و کنار فرات را خالی کرد. اکنون، آنان در آن بیابان خشک و کم آب، گرفتار تشنگی و بیآبی شده بودند.
حال نوبت سپاهیان امیرمؤمنان علیهالسلام بود که این کار را تلافی کنند. آنها گفتند: «همانطور که آنها آب را بر ما بستند، ما نیز نگذاریم که یک قطره آب بردارند! بدین وسیله با شمشیر تشنگی نابودشان میکنیم.
اما مولای عادل و مهربانمان امام علی علیهالسلام فرمودند: «نه به خدا سوگند من چنین نمیکنم؛ یک طرف فرات را باز بگذارید تا آنها نیز از آب استفاده کنند! شمشیرهای آبدار ما در میدان جنگ ما را از این کار، بینیاز میکند.»
آری سپاهیان آن حضرت فهمیدند که این کار از مردانگی به دور است و این درس بزرگواری را از مولایمان فرا گرفتند.
با خواندن این داستان به یاد مفاهیم سوره مبارکه مطففین میافتیم.
- مسجد شلوغ بود. دوستان و یاران حضرت امیرالمومنین علیهالسلام مانند حلقهی انگشتر به دور مولا نشسته و مشغول پرسش بودند. امام علیهالسلام نیز پاسخ آنها را میدادند.
ناگاه پیرمردی مسیحی عصازنان با چشمهای بسیار کمسو وارد مسجد شد و از آن حضرت تقاضای کمک کرد.
ظاهر مرد نشان میداد که بسیار فقیر و بیچاره و درمانده است. حاضران فکر میکردند این مرد مسیحی است و حتماً نباید به این فرد خارج از دین کمک کرد.
امام متقین علیهالسلام پس از تحقیق، دریافتند که او زمان جوانی، کارگر بوده و برای مسلمانان کار میکرده است.
با تعجب فرمودند: «عجیب است!!! تا وقتی که توانایی داشت و میتوانست کار کند، از او کار کشیدید و اکنون که پیر و ناتوان و از کار افتاده شده است، او را رها کرده و به حال خود گذاشتهاید؟!» آنگاه دستور دادند تا از بیت المال به او کمک کنند و حقوق ماهانهای هم برایش قرار دهند و فرمودند: «به این ترتیب، از کار او در ایام جوانی قدردانی میشود؛ اگرچه او مسیحی و خارج از دین اسلام است!»
- حضرت علیبنموسیالرضا علیهالسلام هر وقت میخواستند غذا میل کنند، ظرف بزرگی در کنار خود قرار میدادند و مقداری از همه انواع غذاهایی که در سفره بود، آن هم از بهترین بخش آن، برمیداشتند و در آن ظرف میگذاشتند.
سپس غلامی را صدا میکردند و میفرمودند تا آن ظرف را ببرد و میان مستمندان قسمت کند. به این وسیله، با فقیران همدردی میکردند و دل ایشان را شاد و خشنود میساختند.
یکی از شیعیان میگوید: «من در سفر خراسان، در خدمت و همراه امام علیهالسلام بودم. آن حضرت در زمان غذا خوردن، هیچ غلامی را به دنبال کار نمیفرستادند و به آنها میفرمودند: «اگر مشغول غذا خوردن بودید و من از جا برخاستم، شما بلند نشوید؛ سر جای خود بنشینید تا غذایتان به پایان برسد.» امام به حقوق زیر دستانشان خیلی دقت میکردند. ما هم باید دقیقا مثل ایشان رفتار کنیم و به حقوق همه احترام بگذاریم. چرا که خداوند توصیه کرده که امامها طارق و الگوی ما در زندگی باشند.