نماهنگ قرائت سوره مبارکه اعلی

خواندن سوره به عنوان مهم‌ترین شیوه مواجه کردن بچه‌ها با سوره مبارکه، حتی اگر زمان زیادی را به خود اختصاص ندهد، اصلی‌ترین برنامه فهم قرآن است. برای اینکه دانش‌آموزان، از خواندن و شنیدن سوره لذت ببرند می‌توانیم از روش‌های متنوع خواندن سوره بهره ببریم. یکی از روش‌هایی که می‌تواند برای دانش‌آموزان جذاب باشد، پخش نماهنگ‌های […]

کلیپ پایان سوره مبارکه اعلی

اگر سرعت اینترنتتان پایین است با کلیک روی دکمه  میتوانید کیفیت های پایین تر را برای مشاهده آنلاین انخاب کنید. برای دریافت فیلم در کیفیت‌های مختلف وارد این صفحه شوید و دکمه دانلودویدئو (↓) را بزنید و کیفیت مورد نیاز خود را انتخاب و دریافت نمایید.

معرفی کتاب «عمو قاسم»

عنوان کتاب: عمو قاسمنویسنده: محمدعلی جابریتصوریرگر: میکائیل براتیانتشارات: کتابکچاپ اول: آبان 1399 تضیحات: شهدا با راهی که رفتند خاصیت‌دار شدند. شهید حاج قاسم سلیمانی نیز یکی از آن شهداست که پس از شهادتش سردار دل‌ها شد. هدف تربیتی سوره اعلی مفید بودن و  خاصیت‌دار شدن است. از این رو این کتاب با سوره مبارکه اعلی […]

ساخت قیچی باغبانی به کمک چوب بستنی

مفید بودن و خاصیت‌دار شدن هدف تربیتی سوره اعلی‌ست. در این نماهنگ آموزش می‌دهد که چطور به کمک ابزار دورریختنی می‌توانیم وسایل با خاصیت بسازیم. اگر سرعت اینترنتتان پایین است با کلیک روی دکمه  میتوانید کیفیت های پایین تر را برای مشاهده آنلاین انخاب کنید. برای دریافت فیلم در کیفیت‌های مختلف وارد این صفحه شوید و دکمه دانلودویدئو […]

چرخه آب

آب یکی از نعمت‌های مفید در دسترس ماست که از بین نمی‌رود و وقتی در چرخه آب بخار و دوباره به باران تبدیل می‌شود به ما خاصیت می‌رساند. اگر سرعت اینترنتتان پایین است با کلیک روی دکمه  میتوانید کیفیت های پایین تر را برای مشاهده آنلاین انخاب کنید. رای دریافت فیلم در کیفیت‌های مختلف وارد این صفحه شوید […]

داستان «حُسنِ نیت مگس»

مسئول قسمت ببرها جلوی در قفس ایستاد. گفت: «بچه‌ها خیلی نزدیک نشوید. خطرناک هستند.» سعید یک پفک توی دهانش گذاشت. گفت: «نمی‌شود از این پفک‌ها به آن‌ها بدهم؟» مسئول قفس ابروهایش را بالا برد. گفت: «ببر چه می‌خورد؟» بچه‌ها گفتند: «گوشت» مسئول قفس لبخند زد و به سعید نگاه کرد. گفت: «پفک شما گوشتی است؟» […]

داستان «بدون کمک انسان، برای انسان»

توی جنگل، دایی احمد ظرف پُر از عسل را بالای سرش می‌بَرَد تا پریسا ببیند. پریسا هم با اشاره‌ چشم‌هایش، سبدهایی را که پُر از تمشک کرده به دایی نشان می‌دهد. دایی و پریسا سبدها و ظرف عسل را برمی‌دارند و به سمت خانه‌ مادربزرگ راه می‌افتند. پریسا به دایی احمد می‌گوید: «واقعا برای پرورش […]

داستان «ماهی اسکلتی»

مامان گوشی تلفن را گذاشت. گفت: «نجمه خانم یک خبر خوب دارم.» نجمه بلند شد و صدای تلویزیون را کم کرد. پیش مامان، کنار سینیِ سبزی برگشت. برگ ریحان را توی سبد ریخت و گفت: «چی شده؟» مامان پیازچه‌ها را برداشت و گفت: «فردا، تولدِ میترا است. به روستای آن‌ها می‌رویم.» نجمه دستش را بهم […]

داستان «نماز و دعای پرخاصیت»

بعد از تمام شدن کارم در آشپزخانه، با مادر به اتاق می­‌روم. مادرم می‌گویند: «خب، من در خدمتم حمیده خانم، بگو ببینم دیشب چرا آنقدر عصبانی شدی؟» می­گویم: «مامان من اصلا موافق بعضی‌ رفتارهای هستی نیستم. دیشب رفته بود سراغ وسایل آقاجان. مامان‌جان هم به جای این که دعوایش کنند، فقط لبخند می‌زنند.» مامان با […]