به نام خدا
شب بود. بابا تازه از سر کار برگشته بود. محمد و علی داشتند با لگوهای بزرگ بازی می کردند. محمد بازی فرضی می کرد. با خودش داد و بیداد می کرد و آنچه ساخته بود زمین می کوبید. وقتی اسباب بازی را زمین می زد بلند می گفت: «حسن… »و علی غش غش می خندید.
چند بار که این کار را تکرار کرد بابا از او پرسید: محمد چرا می گویی «حسن..»؟
محمد گفت: نمی دانم…. همین جوری… در بازی…
بابا گفت: اگر برای همین «حسن» گفتن یک نیت خوب بکنی خیلی کار با ارزشی می شود. مثلا نیت کنی به یاد امام حسن علیه السلام نام او را بلند بگویی. اینطوری هم بازی می کنی و هم کار بارزشی را انجام می دهی. خدا در سوره قارعه گفته ارزش کارهای کوچکتان را با نیتهای خوب زیاد کنید.
محمد می خواست درباره نیت بیشتر بداند. بابا برایش توضیح می داد نیت یعنی اینکه ما به یاد امام حسن هستیم و او را دوست داریم و می خواهیم مثل او بخشنده باشیم.
مامان که داشت صحبت های بابا را گوش می کرد با توصیه بابا به محمد یک چیزی یادش آمد و گفت: بله مثل نوزادی های علی که برایش شعر می خواندیم و اسمش را در شعر می گفتیم. بعد به همدیگر می گفتیم اسم علی ذکر است و همینطوری علی علی گفتن ثواب دارد و باارزش است. محمد این خاطره را یادش بود.
بابا همانطور که داشت کارش را انجام می داد بلند بلند سوره قارعه را خواند.
نویسنده : خانم کندی