داستان «شُکرِ نعمت خدا»

به نام خدا

ماجرای زير را با توجه به ميزان رشد دانش‌آموزان كلاس می‌خوانيم تا اثرگذاری لازم را داشته باشد.

روزی، یکی از خدمتگزاران امام جعفر صادق علیه‌السلام با نگرانی نزد دوستش آمد و گفت: «نمی‌دانم چه شده است؛ آقا را دیدم که در کنار سفره غذا، انگار دنبال چیزی می‌­گشتند.» دوستش پرسید: «نکند امام چیزی را گم کرده­‌اند! ای وای! حالا فکر می­‌کنند که تو، خدمتگزار بی‌­توجهی هستی. حتی شاید تو را از خانه بیرون کنند!»

خدمتگزار که خیلی نگران و ناراحت شده بود، مدتی با خود فکر کرد. نمی‌دانست چه کار باید بکند. هر روز به بهانه‌ای نزد امام صادق علیه‌السلام می‌رفت. منتظر بود تا امام مطلبی به او بگویند یا اشاره­‌ای بکنند، اما خبری نشد تا اینکه بالاخره صبر و تحمل خدمتگزار تمام شد.

موقع شام بود. پشت در اتاق منتظر ایستاد تا شام خوردن امام و مهمانان تمام شود. بعد از ساعتی که میهمانان از خانه خارج شدند، خدمتگزار از لای در نگاه کرد. باز امام را در حال جستجو در کنار سفره دید. دیگر مطمئن شد که امام چیزی را گم کرده­‌اند. در حالی که  از ترس و نگرانی دستانش را به هم می‌مالید گفت: «مولای من! می‌­خواستم … می‌­خواستم…»

امام گفتند: «می‌­خواستی چه بگویی؟» خدمتگزار جواب داد: «می‌­خواستم بگویم، تقصیر من نیست.» امام با تعجب به خدمتگزار گفتند: «چه چیزی تقصیر تو نیست؟!» خدمتگزار گفت: «آن چه را شما گم کرده­‌اید!» امام که خیلی تعجب کرده بودند پرسیدند: «چرا فکر می‌­کنی چیزی گم کرده­‌ام؟» خدمتگزار پاسخ داد: «چند مرتبه است که می‌­بینم در حال جستجو دور سفره­ی غذا هستید!» امام با شنیدن حرف خدمتگزار لبخندی زیبا زدند و گفتند: «پس به همین خاطر است که این قدر نگرانی؟» خدمتگزار گفت: «بله.» امام فرمودند: «تو می‌دانی که غذای من چیست؟» خدمتگزار گفت: «خوب بله… کمی نان و آب.» امام فرمودند: «نان جو خشک است. ریزه‌­ها و خرده‌هایش می‌­ریزد و من آنها را جمع می‌­کنم.» خدمتگزار که خیلی تعجب کرده بود، پرسید: «چرا؟»

امام پاسخ دادند: «تا اسراف نشود.» خدمتگزار گفت: «همان خرده­‌های ناچیز نان؟» امام فرمودند: «بله، همان خرده­‌های به ظاهر ناچیز نان می‌تواند یک پرنده‌­ی کوچک را سیر کند. اگر ما این خرده‌­ها را نبینیم، جارو کنیم و دور بریزیم و یک پرنده‌ی کوچک گرسنه بماند، آیا خداوند دوست دارد؟» خدمتگزار لبخند زد، به امام صادق علیه‌السلام نگاه کرد و خدا را شکر کرد که در کنار چنین امام مهربانی زندگی می‌­کند.